تعبیر "نحن"در مورد خداوند ممکن است برای بیان عظمت و قدرت باشد، زیرابزرگان هنگامی که از خود سخن میگویند، نه فقط از خود که از مأمورانشان نیز خبر میدهند، و این کنایه از قدرت، و عظمت و وجود فرمانبردارانی در برابر اوامر او است.{1} بنابراین در ضمیر متکلم مع الغیر (نحن و نا) نظر به واسطه و اسباب است مانند جبرئیل که وحی خدا را میرساند، ملک الموت که جان انسانها را میگیرد، فرشتگان مأمور رزق و سایر مدبر ال امر که در طول فاعلیت خدا قرار دارند لذا در جائی که نحن از افعال خداوند مانند رزاقیّت، خالقیت، اماته، احیا و فرستادن وحی است، معمولا" از ضمیر متکلم مع الغیر استفاده شده است، مانند "نحن نزلنا الذکر"{2}"انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح "{3}"نحن نقص احسن القصص بما اوحینا الیک "{4}"نحن نرزقکم "{5}"نحن نرزقهم "{6}"و ان من شیالا عندنا خزائنه و ما ننزّله الا بقدر معلوم و ارسلنا الریاح لواقح فانزلنا من السمأ مأ" فَاَسقیناکموه و اِنّا لنحن نحی و نمیت "{7}"و لقد خلقنا الانسان "{8}"و الجّان خلقناه"{9}"نخلقکم من مأمهین"{10}"انا اعطیناک الکوثر"{11} و///
امّا جایی که سخن از عبادت بندگان و پرستش خداوند است، ضمیر متکلم وحده آمده است مانند: "ایای فاعبدون"{12}"لا اله الا أنا فاعبدون "{13}"أنا ربکم فاعبدون "{14}"اننّی انا الله الا أنا فاعبدونی "{15}"و اعبدونی هذا صراط المستقیم"{16}"یعبدونی"{17}و///
و نکته مهم و دقیقی است آنجا که سخن از عبادت است خداوند فقط از خودش سخن میگوید تا بندگان عبادت را خالص برای او بجا آورند اما آنجائی که دیگر سخن از عبادت نیست بلکه از خالقیت ورازقیت و اماته و احیأ ضمیر به صورت جمع آورده شده که نشانگر بیان سلسله علل مختلف اداره جهان است که همگی مأموران الهی و به فرمان او عمل میکنند/
علاوه بر آن آوردن جمع نشانه بزرگی و عظمت شخص است شاید آوردن جمع بدان جهت بوده که مردم پی به عظمت خدا ببرند گر چه آوردن هم خود نشانه عظمت و بزرگی است.{18}
پاورقی:
[1].تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی و همکاران، ج 27 ص 377، دار الکتب الاسلامیه/
[2].حجر، 9
[3].نسأ، 163
[4].یوسف، 3
[5].انعام، 151
[6].اسرأ، 31
[7].حجر،21 - 23
[8].حجر، 28
[9].حجر، 27
[10].مرسلات، 20
[11].کوثر، 1
[12].عنکبوت، 56
[13].انبیأ،25
[14].انبیأ، 92
[15].طه، 14
[16].یس، 61
[17].نور، 55
[18].منابع: قرآن کریم سوره بقره 186، حجر 49، صافات 11، مریم 67، واقعه 57، انعام 151، طه 132/